سلام
جیگر طلای من
سمانه
درباره وبلاگ


سلام.من سانازم. نميدونم چقد سمانه رو دوسش دارم.... ولي ميدونم خيـــ...لي دوسش دارم... اين وبلاگوهم فقط وفقط بخاطر اون ساختم مرc از حضورتون.

پيوندها
تبادل لينك هوشمند
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جیگر طلای من و آدرس misss.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 116
بازدید کل : 32366
تعداد مطالب : 27
تعداد نظرات : 78
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
sanaz

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
28 / 11 / 1390برچسب:, :: 21:6 :: نويسنده : sanaz

يكي بود يكي نبود زير گنبد كبود يه من نشسته بود كه دوباره ميخواد برگرده به همون روزاي قشنگش
چطور مطورين؟؟ ايشالا كه حال همتون خوف خوف باشه
ولنتاين گرچه به ما ربطي نداره ولي مبارك گرچه گذشته ولي مبارك گرچه واسه من و امثال من نيست ولي هست پس مبارك
راستش از خيلي وقت پيش ميخواستم 3تا كادو به سمانه بدم و خداروشكر هر3تاشم شد
اولي برام مهم نبود اما خدا كنم خوشش امده باشه عطر بود
دومي گل بود كه دفه بعد خدمت گل فروشه ميرسم..
سوميم يه بوس تقريبا كوچولو اما واسه من بزرگ بود
صبح رفتم مدرسه و شايد 10/20 بار تا نزديكاي در كلاسشون رفتم اما از شدت استرس نميتونستم برم جلو تا اينكه يسنا بي معرفت امد و يه جورايي مجبورم كرد و رفتيم جلو كلاسشون.سمانه امد و يه دست محكم داد بعدش من اونارو بهش دادم و بعد از يه مكث فكري قلبي عروقي گفتم گوشت بيار... اونم آورد ولي بار اول فقط نفسم بند امد گفتم بيخيالش تااينكه سمانه سرشو عقب برد وگفت خب بگو و دوباره گوششو آورد جلو بار دومم نفسم بند امد ولي خيلي ميترسيدم داشتم ذوب ميشدم بازم برگشت و گفت بگو ديگه باز امد جلو يدفه حرف آبجي مرمرم يادم امد " بهترين وقته از دستش نده..."
آره ديگه منم از دستش ندادم ولي سمانه اصلا انتظارشو نداشت و قشنگيشم به همين بود خلاصه حرف آبجيم گوش كردم اما كل زنگ اول تو شك بودم باورم نميشد كه خودم بودم يني واقعا خودم بودم؟؟؟!!! آخرم سمانه گفت مر30 بخاطر اين آخريه هم مر30 بعدشم گفت برات دارم..
زنگ راحت بعد از اينكه مثل هميشه پشت سرم ظاهر شد گفت گوشت بيار گفتم نه من كرم گفت پس اون يكي گوشت بيار گفتم نه اونم كره هردوتاش كره گفت پس چطوري ميفهمي و جواب ميدي؟؟!! گفتم نه اون فرق ميكنه .. همون زنگ واسه اولين بار احساس كردم با سمانه دوستم و يه دوست صميمي خيلي حس خوبي بود اصلا استرس نداشتم تا اون زنگ كوفتي خورد و تموم شد رفتيم كلاس
مر30 خدا مر30 كه هرچي ميخوام بهم ميدي مر30 كه كاري كردي كه من با سمانه دوست شم
خيلي دلم براش تنگ شده..
اينقد دلم ميخواد يبار فقط يبار دلم براش تنگ نشه ببينم چجوريه  اون جوري بهتره يا اينجوري..
بخدا خيلي دوست دارم سمانه هرچقدم بگي ميدونم نميتوني درك كني چقد دوست دارم عزيزم..
بهتره بازم اسم بالارو عوض كنم...آره عوضش ميكنم.
خدايا خودت مواظب جيگرطلام باش..
باي باي



نظرات شما عزیزان:

یسنا
ساعت21:25---10 اسفند 1390

سلاااااااااااااااااااااااام خانوم خانومای ضالم چه خبرا؟دیدی اومدم؟هاهاها بگودیگه دیدی؟دیدی؟دیدی؟قشنگ بووووووووووووووووووووود(اصلابه متنات امیدوارنشومنظورم آهنگش بود)شماهم اگه وقتت گرفته نمیشه یه سری بزن



سلام خب باشه دیدم منظور اون تو پرانتزیات نفهمیدم!؟

باشه الان میام ..لوس



marmar
ساعت22:04---8 اسفند 1390

سلام آبجی
چه خبر؟
سایت سنگین شده چرا؟



سلام مرمر جونم.. این هفته بهترین هفته ی امسالم بود خیلی خوب بود حیف که تموم شد

نمیدونم حتما وزنه ازش آویزون کردن تا نیروهاشو بدست بیارن



behrad
ساعت18:46---7 اسفند 1390

tabrik ...
belakhare residi be chizi k mikhasti ...
kash hame be arezoshoon beresan



آره

ولی دیگه چیزی نمونده تا آخر سال..




marmar
ساعت18:27---29 بهمن 1390

سلام آبجی

چقدر حرفای دلتو قشنگ نوشتی

توی همه ی حرفات گفتی میخوای که با سمانه دوست باشی

نمیگم دوستی بده

اما منظورتو از دوستی نمیفهمم؟؟

من هیچوقت به آرزو نداشتم که کاش نمیدیدمش تا این دوست داشتن یک طرفه وجود نداشت

من خوشحالم از اینکه عاشقم

عشقمو با همه ی سختیای ندیدنش،با همه ی نگرانیاش،با همه ی گریه ها و... دوست دارم

خودم خواستمش پس باید تحمل کنم

توهم خودت خواستی که دوسش داشته باشی

پس تحمل کن

حانیه به من میگه 4ماه دیگه صبر کنی همه چیز حل میشه

اما من صبر میکنمو میدونم دانشگاهش که شروع بشه اوضاع خرابتر از این میشه

تنها کاری که از دست ما بر میاد ساناز جونم اینه که واسشون دعا کنیم تا همون چیزی که میخوان قبول بشن

آبجی من بهت قول میدم وقتی از هم جدا بشین یعنی دیدنش سختتر بشه رابطتون خیییییلی بهتر میشه

تو فقط این فرصتایی که میتونی ببینیش از دست نده که بعدا مثل من پشیمون میشی

دوستت دارم آبجی

راستی سمانه میاد وبت؟

حانیه فکرنمیکنم دیگه بیاد

آخه همش درس میخونه



مرسی مرمر جونم آره چند روز پیش امده بود نظر خصوصی گذاشته بود.

نه منم هیچوقت نگفتم که پشیمونم تازه خیلیم خوشحالم آره درسته بیشتر وقتا حالم ابریه اما بازم میخندم

منظورم از دوستی همون دوستیه! معمولا اول دوست میشن بعد علاقشون بهم زیاد میشه اما ما(من) اول اون علاقهه بود که باعث دوستیم باهاش شد بخاطر همینم بیشتر دوسش دارم تااینکه دوستش باشم اما اون روز هردوتاش باهام بود:

هم خیلی دوسش داشتم(هنوزم دارما) هم خیلی دوستش بودم



marmar
ساعت18:27---29 بهمن 1390
سلام آبجی
چقدر حرفای دلتو قشنگ نوشتی
توی همه ی حرفات گفتی میخوای که با سمانه دوست باشی
نمیگم دوستی بده
اما منظورتو از دوستی نمیفهمم؟؟
من هیچوقت به آرزو نداشتم که کاش نمیدیدمش تا این دوست داشتن یک طرفه وجود نداشت
من خوشحالم از اینکه عاشقم
عشقمو با همه ی سختیای ندیدنش،با همه ی نگرانیاش،با همه ی گریه ها و... دوست دارم
خودم خواستمش پس باید تحمل کنم
توهم خودت خواستی که دوسش داشته باشی
پس تحمل کن
حانیه به من میگه 4ماه دیگه صبر کنی همه چیز حل میشه
اما من صبر میکنمو میدونم دانشگاهش که شروع بشه اوضاع خرابتر از این میشه
تنها کاری که از دست ما بر میاد ساناز جونم اینه که واسشون دعا کنیم تا همون چیزی که میخوان قبول بشن
آبجی من بهت قول میدم وقتی از هم جدا بشین یعنی دیدنش سختتر بشه رابطتون خیییییلی بهتر میشه
تو فقط این فرصتایی که میتونی ببینیش از دست نده که بعدا مثل من پشیمون میشی
دوستت دارم آبجی
راستی سمانه میاد وبت؟
حانیه فکرنمیکنم دیگه بیاد
آخه همش درس میخونه


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: